شمیم دل

مطالب اجتماعی ، سیاسی ، نظامی

شمیم دل

مطالب اجتماعی ، سیاسی ، نظامی

خوابم می آید ...




وسعت خیال گاهی آنقدر عمیق است
 که بی هیچ تلاطمی ، هیچ موجی و حتی هیچ خروشی ، غرقت می کند 
به آرامی ... همچون فرو رفتن پاهای برهنه در شن های گرم ساحل 
آرام ... و دلپذیر ، شاید
اما گنگ و ترسناک ...
مثل اقیانوسی بزرگ که کور سویِ چشمان کم نورت ، امیدی در آن نمی یابد ...
در قهقرای ذهن به خواب رفته من ، جایی برای آسودن نیست
 یا لحظه ای برای آرامیدن ...
پرِ پرواز خیالم رو به کدامین سو است ؟ نمی دانم ...
التهاب عجیبی است  میان پژواک زمزمه لب هایم که گاهی صدای باران به خود می گیرد
 و گاهی از سکوت لبریز ، و من ... نگاهم رو به آنجاست
به افقی محو که ویران شده و متروک ، در همسایگی خدا ..
خوابم می آید ...


نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.