سلام و احترام بزرگوار خدا قوت از حضور و نظرات پربارتان در خصوص مسئله مهم حجاب اینترنتی سپاسگزاریم . نظر و مطلب ارزشمندتان در پست "نظرات ارزشمند همسنگران گرامی " ثبت گردید تا ان شا ء الله در مسیر روشنگری مورد استفاده قرار گیرد .و من الله التوفیق التماس دعای ظهور
پروردگارا! با اولین قدم هایم بر جاده های صبح، نامت را عاشقانه زمزمه می کنم. کوله بار تمنایم خالی است و موج سخاوت تو، همچنان جاری. نمی ایستم از حرکت تا باران مهربانی ات نایستد. سپاس و ستایش از آن توست که با چنگ خورشید در پرده شب زده ای و صبح را چون جلوه جبروت خویش بر عالم گسترده ای.
چه انتظار عجیبی!
تو بین منتظران هم ،عزیز من چه غریبی!
عجیبتر که چه آسان، نبودنت شده عادت!
چه کودکانه سپردم دل به قصه قسمت!
چه بی خیال نشستیم، نه کوششی ،نه وفایی ،
فقط نشسته و گفتیم:
"" خدا کند که بیایی!""
سلام و احترام بزرگوار خدا قوت از حضور و نظرات پربارتان در خصوص مسئله مهم حجاب اینترنتی سپاسگزاریم . نظر و مطلب ارزشمندتان در پست "نظرات ارزشمند همسنگران گرامی " ثبت گردید تا ان شا ء الله در مسیر روشنگری مورد استفاده قرار گیرد .و من الله التوفیق التماس دعای ظهور
عه انگار اشتب کامنتی که برا بالا میزاشتم اینجااومد
این هم مرد این پادشاهان سعودی هم بمیرن خیلی بهتر میشه مگه نه
هوای صبح را از همه سو نفس می کشم. دستی بر شاخساران بلند نیایش و دستی به هیاهوی روزی و دغدغه نان، لابه لای دقایق رها ساخته ام.
«أَبْتَدِءُ یَوْمِی هَذا بَیْنَ یَدَیْ نِسْیانِی وَ عَجَلَتِی بِسْمِ اللّه ِ وَ ما شاءَ اللّه ».
پروردگارا! با اولین قدم هایم بر جاده های صبح، نامت را عاشقانه زمزمه می کنم. کوله بار تمنایم خالی است و موج سخاوت تو، همچنان جاری. نمی ایستم از حرکت تا باران مهربانی ات نایستد. سپاس و ستایش از آن توست که با چنگ خورشید در پرده شب زده ای و صبح را چون جلوه جبروت خویش بر عالم گسترده ای.
بنویسید " حرم " کور شود چشم حسود
بنویسید سر آرند ملائک به سجود
بنویسید که زیباست بدون گنبد
بنویسید که زیباست شبیه مشهد
سالیانی ست که با داغ بقیع میسوزیم
فانی شعله ی عشقیم، جهان افروزیم
مژده بر دیده که زائر شدنی خواهد بود
مجلس هروله دایر شدنی خواهد بود
عاقبت چشم عدو نیز خزان خواهد دید
عوض آنچه به ما رفت گران خواهد دید
بنویسید " بقیع " گریه به راه اندازید
رخنه در سینه نمایید وَ آه اندازید
قلمی دست بگیرید که تشریح کنید
غزلی ساخته آن را پُرِ تلمیح کنید
ب " یعنی که بسوزیم بر این غربت عشق"
قاف " یعنی قسمی هست که بر تربت عشق"
خوردم و غصه ی ایام گریبان گیرم
شد و انگار همین بود همه قسمت عشق
ی " یعنی یخ ما آب نشد تا امروز"
پشت ابر است یگانه رخ آن طلعت عشق
عین " عطریست که در بین فضا پیچیده"
وه چه مستی دهد این تربت خوش نکهت عشق
بنویسید که ما چشم به ره دوخته ایم
جزو زریّه ی کاشانه ی در سوخته ایم
«توحید شالچیان ناظر »
سلام همسنگر عزیزم.خسته نباشید ممنون که تشریف آوردید .موفق باشید .یاعلی
Www.jnarm.blogfa.com